سید حسام الدینسید حسام الدین، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

مرد کوچک

برای پسرم

خدایا پسرم را انقدر قوی کن تا در زمان مشکلات و ترس خودش به تنهایی با آن روبرو شود. کسی که در مقابل شکستی شرافتمندانه مغرور و سخت باشد و در زمان پیروزی آرام و فروتن باقی بماند. پسرم قلبی پاک و اهدافی والا داشته باشد کسی که اگر روزی موفق شد هرگز گذشته اش را فراموش نکند. به او فروتنی عطا کن تا با وجود آن سادگی و بی آلایشی و قدرت فهم , خرد حقیقی و افتادگی واقعی را همواره به یاد داشته باشد. {نوشته های ژنرال مک ارتور} ...
26 اسفند 1391

تاخیر

سلام به همه دوستای حسام و مامان زهره ببخشید همگی اینترنت این خونه مشکل داره و ما هنوز نتونستیم درستش کنیم. دل خودمون هم خیلی برای نی نی وبلاگ تنگ شده
22 بهمن 1390

تاخیر مامان

سلام خیلی وقته که نتونستم مطلبی وارد کنم راستش درگیر کارهای جابجایی از این خونه به خونه دیگه هستیم  و ذهن من و پدر خیلی مشغوله راستش خونه ایی که خریدیم یه کم از پول ما بیشتر بود و ما باید تلاش کنیم که همه کارها ردیف بشه ولی پسر گلم تو نگران نباشی ها  همه این کارها به خطر اینده پسمل مامانی و بابایی . این روزها خیلی شیرین شدی همه چیو می گی ولی پس و پیش  و من و پدر براث دلمون ضعف می ره  دیروز به پدر زنگ زدی و ازش ساندویچ خواستی  اون هم وقتی برگشت به قول خودت یه سانیسی بزرگ برات خریده بود . توی اون جند روزی هم که سریال نابرده رنج پخش می شد همش میگفتی تفنگ مثل اونها می خوای و 5 شنبه که من کنکور کاردانی به ک...
10 مرداد 1390

فرزندان - جبران خلیل جبران

فرزندان شما فرزندان شما نیستند آن ها پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد. آن ها به واسطه شما می آیند اما نه از شما و با آن که با شما هستند از آن شما نیستند. - شما می توانید مهر خود را به آن ها بدهید اما نه اندیشه خود را زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند. - شما می توانید تن آنها را در خانه نگه دارید اما نه روحشان را زیرا که روح آنها در اندیشه فرداست که شما را به آن راه نیست حتی در خواب. - شما می توانید بکوشید تا مانند آنها باشید اما مکوشید تا انها را مانند خود سازید زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند. - شما کمانی هستید که فرزندتان مانند تیر زنده ایی...
4 تير 1390

ارایشگاه

امروز بالاخره موفق شدیم و تو رو بردیم ارایشگاه با عمو هادی . اصلا نمی ذاشتی دست بهت بزنه چه برسه موهاتو کوتاه کنه ولی من و عمو هادی دستهاتو گرفتیم تا اقای ارایشگر کوتاه کرد تو هم خیلی گریه کردی و جیغ زدی ولی وقتی اومدیم بیرون همش یادت رفت . الان هم از حمام اومدی بیرون و خوابیدی مثل یه فرشته . خیلی دوست دارم حسامم     ...
31 خرداد 1390

بازگشت از سوریه

سفر خیلی خوبی بود هم از نظر معنوی هم سیاحتی ولی حسام خوبم خیلی اذیتمون کردی قبل از این سفر گفتم اگه پسر خوبی باشی مکه هم می بریمت ولی با این اوضاع فکر نمی کنم. چون  ضریح حضرت زینب و رقیه را می بوسیدی دیگه هر جا که می رسیدی می خواستی بوس کنی . از بازار حمیدیه سوریه برات لباس پلنگ صورتی را خریدیم . لباسشو دوست داری ولی کلاهشو نه . وقتی رفتیم لبنان  سوار قایق شدیم روی دریای مدیترانه و این پسمل مامانی همش می خواست دستشو بکنه توی اب . من و پدر تو رو سفت گرفته بودیم که نیفتی توی اب .       ...
21 خرداد 1390

سفر سوریه

ما فردا صبح ساعت ٤٥/٨ بلیط داریم برای سفر به سوریه. دیروز ساکمونو جمع کردیم  و پسمل مامانی همش توی چمدون بود . امیدوارم این سفر بهت خوش بگذره . راستی دوستان نی نی وبلاگی. ما اونجا به یاد همه شما هستیم  و برای همه شما دعا می کنیم . الان حسام جون خوابه و من دیگه تو این ١ هفته نمی تونم مطلبی وارد کنم ولی وقتی برگشتم مطمئنم کلی حرف واسه گفتن دارم . ...
17 ارديبهشت 1390

تولد قمری پسرم

  دیروز به تاریخ قمری تولد پسمل مامانی و بابایی بود یعنی شب شهادت حضرت زهرا . ولی به خاطر احترام به حضرت زهرا فقط پدر برات گل خریده بود ایشالا جشن مفصل باشه همون ٦ خرداد. امیدوارم حضرت زهرا همیشه محافظ و نگهدار تو باشه و سید کوچولو ما هم بتونه پیرو راه ائمه باشه.   ...
17 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مرد کوچک می باشد