سید حسام الدینسید حسام الدین، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

مرد کوچک

تاخیر مامان

1390/5/10 0:54
نویسنده : سیدمهدی
270 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

خیلی وقته که نتونستم مطلبی وارد کنم راستش درگیر کارهای جابجایی از این خونه به خونه دیگه هستیم  و ذهن من و پدر خیلی مشغوله راستش خونه ایی که خریدیم یه کم از پول ما بیشتر بود و ما باید تلاش کنیم که همه کارها ردیف بشه ولی پسر گلم تو نگران نباشی ها  همه این کارها به خطر اینده پسمل مامانی و بابایی .

این روزها خیلی شیرین شدی همه چیو می گی ولی پس و پیش  و من و پدر براث دلمون ضعف می ره  دیروز به پدر زنگ زدی و ازش ساندویچ خواستی  اون هم وقتی برگشت به قول خودت یه سانیسی بزرگ برات خریده بود . توی اون جند روزی هم که سریال نابرده رنج پخش می شد همش میگفتی تفنگ مثل اونها می خوای و 5 شنبه که من کنکور کاردانی به کارشناسی داشتم با پدر رفتیم و برات خریدیم یه تفنگ مثل تفنگ اسد ( نابرده رنج ) البته یه نقاب هم دستور داده بودین که اون هم تهیه شد . راستی به تفنگ می گی توفف .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

گيندون
12 آذر 90 15:05
واااااااااااااااااااااااااااااي زهره سلام خوبي؟
چه پسر نازي داري. خدا براتون حفظش كنه.

منو شنااااااااااااااااااااااختي؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پروينممممممممممممممممممممم
بيا وبلاگم نظر بذار


خاله فاطمه
5 بهمن 90 13:10
مامان زهره و بابامهدي خيلي تنبل هستيد اصلا به وب حسام جون سر نميزنيد تا به روزش كنيد من خيلي ميام ولي مطلب جديد از پسر گلم نميبينم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مرد کوچک می باشد