شیر نخوردن حسام
من تو سال ٩٠ واقعا شاهکار کردم
روز ١٤ فروردین تا ساعت ٨ صبح هم بهت شیر دادم ولی توی خواب . ساعت ٣٠/٩ که از خواب بیدار شدی و خواستی شیر بخوری دیگه بهت ندادم البته با ترفندهای مادرانه . ولی همون شب سرما خوردی و تا یک هفته خیلی اذیت شدی که اصلا یادت رفته بود شیر هم می خوردی. خیلی برات من و پدر ناراحت بودیم چون سرفه های بدی می کردی ولی دیگه نمی شد بهت شیر داد . بعد از این که بهتر شدی همش سراغ شیرو می گرفتی و به من می گفتی مامان ام ( به زبون تو ام یعنی شیر)
الان دقیقا ١ ماه می شه از شیر گرفتمت ولی گاهی اوقات یاد ام می کنی ولی خوب غذا خوردنت خیلی بهتر شده و من و پدر خیلی خوشحالیم.تحرکت خیلی زیاده واسه همین اصلا چاق نمی شی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی