غذا پختن
مامان جان تو خیلی شیطونی امروز می خواستی خودت ناهارو درست کنی هر چی می گفتم داغه اصلا گوش نمی دادی و می خواستی غذارو هم بزنی . می گفتی بذار من برنجو ابکش کنم . تازه امروز کوله پشتی رو برداشتی و گفتی دافظ ( خداحافظ ) میرم مدسه من کلی تعجب کرده بودم. راستی امروز خونمونو فروختیم امیدوارم به خونه بزرگ و بهتر پیدا کنیم ...
نویسنده :
سیدمهدی
17:57